دیدن یک فرد نورانی

ساخت وبلاگ

سلام عرض می کنم.

بنده از روز شنبه تا دیروز با مادر بزرگم سفری داشتیم به مشهد ، خیلی خوب بود و خوش گذشت خب شاید مثل هر سال نبود ولی خب می شد باهاش خاطره هایی را تازه کرد . 

خب می دونید ادم هایی ک به اقای رئیسی رای داده اند عاشق این مرد بزرگ و نورانی هستند . منم از این دسته ادم هایی هستم ک هنوز عکس این اقا را از پشت موبایل خود برنداشته است . یکی از همین روز ها ک رفته بودم برای نماز به حرم خواستار این شدم ک ببینم اقای رئیسی دفتر اش در حرم کجاست. دنبال پیدا کردن اش بودم خیلی دوست داشتم یکبار هم اگر بشه اون رو ببینم . 

هیچی دست امام رضا درد نکنه انصافا چه حال هایی به این زائر هایش می ده . رفتم پرس و جو کردم فهمیدم اتاقش توی راه روی ولایت هست . ( راهروی ولایت داخل رواق امام خمینی است روبروی صحن بعثت ) اره رفتم اون جا ، از اول فکر می کردم ک هر جایی ک اتاق او باشه خب یه نشونه ایی داره دیگ مثل روحانی نیست ک اصلا نشه جایی ک هست رو پیدا کنی و بعد بری و بتونی باهاش حرف بزنی و ماچ اش کنی . 

توی رواج یه سری درب هایی بود و روی یکی از همین در ها یک ورقه سبز چسبیده شده بود - گفتم همینه ولی خب می ترسیدم ک الان اگر من در بزنم چی میشه شاید ناراحت بشن از این ک من این کار رو کردم . و... . 

خب دیگ توان صبر نداشتم ولی خیلی دوست داشتم او را زود تر ببینم - دیگ در روز هایی ک در پیش داشتیم نمی دونستم باید چی کار کنم - شاید فکر می کردم ک قسمت من نیست ک این اقا رو از نزدیک ببینم . و دیگ اخرین روزی بود ک در پیش رو داشتم و داشتم همان روز ک سه شنبه می شد پرواز داشتیم . 

قرار بود مادر بزرگ ام رو برای زیارت به حرم ببرم . اماده شدیم - بردمشون پایین پا و بالا سر . بعد قرار بود ک بعد از نماز بریم زیارت و بعد از اون جا از رواق بریم خونه امان . 

هیچی وقتی برگشتیم من گفتم : اره فلان جا اتاق رئیسی هست و... - گفتم : خب بیایین با هم بریم در بزنیم شاید باشن - رفتیم و ( امام رضا دمت گرم - دستت درد نکنه ) . 

خلاصه در زدیم ، یه بنده خدایی اومد و گفت : با کی کار دارید ، گفتیم اقای رئیسی هستن . گفت : بله . 

گفتیم می تونیم ببینیم اشون : گفت اره ولی صبر کنید خود ایشون الان میاین بیرون . 

وقتی ایشون از در اتاق اومد بیرون من دیگ نمی توستم چیزی بگم ، بدون محافظ و چیزی اومد بیرون ، اقا هر چی می خواستی می شد - بعضی ها می پرسیدن ک : فلان زمین ما چی شد ؟ و... 

 من رفتم جلو صورت ایشون رو بوس کردم و بعد دستش رو بوس کردم ، گفتم خیلی برام دعا کنید و خیلی التماس دعا دارم و نوه شهید هستم . ایشون بنده رو بوسیدن و گفتند : چشم . 

هیچی ولی بهتون بگم وقتی ایشون رو دیدم انگار یک فرد نورانی و ... رو دیدم و اصلا دوست نداشتم اون لحظه رو با چیزی عوض کنم و همون رو بیشتر دوست داشتم. همین . 

دوستانی ک به اقای روحانی رای دادید : نمی دونم ولی کار اشتباهی بوده . 

. دوستانی ک به اقای رئیسی ( عشق ما ) رای دادند : خیلی ازشون ممنونم و دستشون رو از همین جا می بوسم و دوست دارم انشالله ایشون به زودی پرچم ریاست رو در دست بگیرند و انقلاب رو از دست این وحشی ها پس بگیرند . 

به خوبی امام رضا این کار و این اتفاق حتما پیش می اید و روزی می رسد ک پر از خوبی هست و دوست دارم اون موقع باشم و ببینم ک مردی از سرزمین خراسان - ریاست رو در دست گرفته و داره راه امام حسین رو پیش می ره نه مثل بعضی ها ک راه معاویه و... را در پیش گرفته اند و حرف های حضرت اقا را زیر پا می ذارند . 

پس اقای رئیسی خیلی التماس دعا دارم و برایم خیلی دعا کنید اصلا برای همه ما دعا کنید و خیلی زود اقا امام زمان ظهور کنند . 

همین . 

سفر با مامان زهره جان ( دوستون دارم ) انشالله ( روسیه ) . همین . رئیسی

خدا به همه ی بنده هایش رحم می کند...
ما را در سایت خدا به همه ی بنده هایش رحم می کند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0icando5 بازدید : 132 تاريخ : پنجشنبه 22 تير 1396 ساعت: 6:23